سکانس اول:

همه جا سیاه ،

صدای قدم هایی که نزدیک میشوند .

سکانس دوم:

شب ، هوا مه آلود ،

پل رو گذر از یک رود خانه عریض

که آسفالتش را نم باران سیاه تر کرده

و سنگچین کناریه پل تا زیره سینه

صدایه قدم ها نزدیک تر شده است

سکانس سوم:

سایه ای در مه نزدیک میشود

صدای قدم ها واضح شده است

سکانس چهارم:

مردی بلند قد با پالتویه سیاه قدری از دوربین رد شده به سنگچین ها تکیه میزند

صدای قدم ها دور میشود

سکانس پنجم:

زاویه دوربین عمود بر بالای سر شخص

مرد سرش را به پایین خم کرده ،

دست در جیبش میکند ،

چیزی را بیرون می آورد، نگاهش میکند،

چیزی زمزمه میکند و بخار ناشی از صحبت کردنش از زاویه دوربین دیده میشود

سکانس ششم:

زاویه دوربین پرتره از جلو ، سکوت ،

مرد هردو آرنجش روی سنگچین هاست ،

دستش را جلوی صورتش میگیرد و باز میکند ،

اندکی سکوت، دستش را جمع میکند و میفشرد،

جسم داخل دستش را درون رودخانه پرتاب میکند

سکانس هفتم:

موج هایه حاصل شده از فرو رفتن جسم در آب رود خانه،

سکانس هشتم:

زاویه دوربین از پشت سر ،مرد ایستاده ، دستان در جیب ،

حرکت مه

سکانس نهم:

زاویه دوربین در امتداد جاده ی پل،

سایه ای در مه فرو میرود

سکانس دهم:

صدایه قدم هایی که دور میشود

همه جا سیاه




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چــِرت نوشتــ هایِ یک ذهنِ خـــسته آشپزباشی کانالvipمارول مقاوم سازی ساختمان 《نامیان بینام》 «سبزه زارِ مَحبتِ گل و بلبل» موج باران عرفان هاي كاذب مجال